چون نماز زن تمام شد، شوهر دست وى گرفت و نزدیك تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را به سلامت دید و نانها را نیز نسوخته دید. مرد در عجب ماند و خدا را شكر كرد، و زن نیز سجده شكر كرد.
مرد، به همراه فرزندش به نزد حضرت عیسى(علیهالسلام) رفت و جریان را به حضرت گفت. حضرت عیسى گفت: برو از زنت بپرس كه چه معاملهای با خدا كرده است و چه رازی با خدا دارد؟
چرا كه اگر مردی این كرامات را داشت به وی وحی میشد. شوهر نزد زن آمد و از راز این جریان پرسید. زن گفت:
- كار آخرت را در مقابل كار دنیا جلو انداختم.
- هرگز بدون طهارت نبودم.
- چون وقت نماز میشد همه كارها را رها میكردم و مشغول نماز میشدم.
- هر كس به من جفا میكرد و دشنام میداد، كینهای از وى به دل نمیگرفتم و به او پاسخی نمیدادم و به خدا واگذار میكردم.
- به قضاى الهی راضى بودم.
- فرمان خدا را تعظیم داشته و اطاعت میكردم.
- بر مردم رحم داشتم .
- نماز شب و نماز ظهر را ترك نكردم.
حضرت عیسى(علیهالسلام) فرمود: اگر این زن مرد بود پیامبر میشد.(كنایه از این كه این اعمال، كارهای پیامبران است.)
مسئله نسوختن طفل در تنور آتش، مسئلهاى است كه دو بار قرآن مجید بر آن شهادت داده است، یكى حضرت ابراهیم(علیهالسلام) در زمان نمرود و دیگر در مورد حضرت موسى(علیهالسلام) در دوران كودكى در عصر فرعون.
مسلم است كه هر كس با تمام وجود تسلیم خداوند شود، خداوند هر مشكلى را برایش سهل و آسان و هر چیزى را به فرمان او در میآورد. چنانچه فرمودهاند: «اَلْعَبُودِیَّةُ جُوْهَرَةٌ كُنْهُهَ الرُّبُوبِیَّةُ؛ بندگى، حقیقتى است كه در ذات آن مالكیت بر هر چیز نهفته است.»
برگرفته از عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ج 2، حسین انصاریان.
نظرات شما عزیزان:
ولی لطفا واسه ویرایش و فونت جملات بشتر دقت بزارید
باتشکر